قسمت سوم-خصیصه امام حسین علیه السلام
پیکی از ویژگی های آن بزرگوار این است که مورد توجه تمام انبیای الهی از آدم علیه السلام تا خاتم انبیا علیه السلام میباشد تا جایی که آدم در عرش اسم مبارک حسین علیه السلام را میبیند و از شخصیت آن بزرگوار از جبرئیل سوال می کند
داستان شهادت آن حضرت نیز از موقعیت ویژهای برخوردار است و در خود زیارت عاشورا بر این ویژگی تصریح می کند
«وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَعَلى جَميعِ اهْلِ السَّمواتِ و الاَرضِ»
مصیبت شما برای ما و اهل آسمان ها و زمین بسیار بزرگ و سنگین است
و نیز بر این خصیصه در روایت امام صادق تاکید شده است امام علیه السلام می فرماید پس از آنکه رسول اکرم صلوات الله و سلامه علیه در زمان کودکی سیدالشهدا علیه السلام خبر شهادت ایشان را به ام سلمه میفرماید ام سلام عرض می کند از خداوند بخواهید که این امر از وی دور شود حضرت در جواب فرمود خواستم ولی خدای عزوجل به من وحی فرمود:
انَّ لَهُ دَرَجَةً لَا یَنَالُهَا اَحَدٌ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ
مقامی برای اوست که احدی از آفریده ها به آن نائل می شود
زیارت موسی کلیم علیه السلام
آری از خصیصه آن بزرگوار است که مقام و منزلت ویژهای در نزد عرشیان دارد آن مقام مورد غبطه تمام ملائکه و مقربان الهی است برای روشن شدن این نکته به روایت ذیل دقت کنید :
«حسین بن ابی حمزه گفت در اواخر حکومت بنی امیه برای زیارت قبر حسین خارج شدم تا رسیدم غاضریه. مردم خواب بودند غسل کردم و متوجه مرقد شدم تا رسیدم به اول باب حائر با مردی که صورت زیبا و خوشبو و لباس سفیدی داشت روبرو شدم به من گفت از زیارت برگرد چه که این که جا پیدا نمیکنی به ناچار برگشتم در کنار فرات بودم تا نصف شب شد باز غسل کردم سپس به طرف قبل روانه شدم رسیدم به باب حائر باز همان شخص ظاهر شد گفت برگرد جا نیست. برگشتم تا آخر شب باز غسل کردم و به طرف قبرحرکت کردم باز هم آن شخص ظاهر شد و به من گفت نمی توانی بروی جا نیست این دفعه گفتم آخر چرا نمی توانم به کنار قبر فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سید شباب اهل الجنه بروم من از کوفه آمده ام شب جمعه است بیم دارم صبح فرا رسد مصلحه بن بنی امیه مرا به قتل برساند. بازگفت بر گردن نمی توانی دست پیدا کنی گفتم چرا نمی توانم گفت برای اینکه موسی بن عمران امشب از رب الارباب برای زیارت قبر حسین علیه السلام اذن خواسته و حضرت حق به اذن داده با هفتاد هزار ملک برای زیارت آن بزرگوار بیایند پس اینک برگرد وقتی آنان به آسمان پرواز کردند می توانی زیارت کنی من بازگشتم در کنار فرات بودم تا طلوع فجر شد باز غسل نموده به زیارت قبر آمدم کسی را ندیدم و زیارت نموده و نماز صبح را در کنار قبر به جا آورده و به کوفه برگشتم» مرحوم آیت الله شوشتری ویژگی امام حسین علیه السلام را چنین بیان میکند:
امام حسین مظهر لطف ربانی است، این مظهر بودن را در روایتی اینگونه بیان می کند:
«فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ الحُسَین علیه السلام. خدای رحمان دست محبت خود را بر سر حسین علیه السلام نهاده است.»
این مقام، کنایه از نهایت لطف و عنایت الهی است که تجلی آن در بزرگوار در دو جهت است: اول آن چه مربوط به خود آقا اباعبدالله است. دومی در چیزی است که دستگیر مردم میشود. اما آنچه مربوط به خود آن بزرگوار است مقام قرب الهی است که با عقول محدود نمیتوان آن مقام را درک و تحریر نمود. یکی از ثمرات آن قرب، نهادن امامت در نسل آن بزرگوار است. اما آنچه بهره مردم است مسائل بسیاری است از قرار دادن شفا در تربت آن حضرت، قبول دعا در زیر بارگاه آن بزرگوار و از همه بالاتر و بزرگتر اینکه خدا آن بزرگوار را وسیله رحمت عام خود بر بندگان قرار داده همانگونه که پیامبر را پیامبر رحمت بر عالمیان قرار داده است حسین نیز از پیامبر و پیامبر از اوست که فرمود «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»
سؤال و جواب
این مقام قربی که برای امام حسین علیه السلام به این عنوان که؛ «احدی در آفریده ها به آن مقام قرب نرسیده» وارد شده، چگونه مرتبه ای است و آن طور که از ظاهر لفظ استفاده می شود یعنی قاعده «نکره در مقام نفی، افاده عموم می کند» شامل مقام نبوت و مقام على می شود!؟ اگر چنین است این سؤال پیش می آید که خود امامت از فروع نبوت است، لازمه اش زیادتی فرع بر اصل است، و یا با روایتی که از امام صادق علیه السلام وارد شده:
« أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ كُلِّهِمْ، وَلَهُ ثَوَابُ أَعْمَالِهِمْ، وَعَلَى قَدْرِ أَعْمَالِهِمْ فُضِّلُوا»
به راستی امیر المؤمنین ع در نزد خدا برتر از تمام ائمه است، و بر اوست ثواب اعمال ائمه و سایر ائمه به اندازه اعمالشان برتری دارند .توجیه پذیر است؟
در پاسخ باید گفت : که برتر بودن مقام نبوت و سپس مقام ولایت على علیه السلام یک ضرورت خدشه ناپذیر است، از این رو می توان سؤال فوق را دو جواب داد:
1-جمله «لا ینَالُها أحدٌ مِن المَخلوقِين » در مقام مخاطبه می باشد، و ضرورتی که در فوق گفته شده خود قرینه است بر اینکه صحیح است متکلم در مقام مخاطبه بر او تکیه کند طبعا عموم این حدیث شریف شامل مقام نبوت و ولایت نمی شود این قاعده ای است در اصول، وقتی دلیل لبی (عقلی) عموم روایتی را محدود کند اگر این دلیل از قواعد مسلم باشد مسلما دايره عموم روایت را محدود می کند.
۲. می توان گفت که جمله « لا ینَالُها أحدٌ مِن المَخلوقِين » از حیثیت و جهت خاصی برتری را ثابت می کند، یعنی از جهت - شهادت في سبيل الله - نه از تمام جهات تا خلاف ضرورت عقلی باشد. اگر برای شهادت في سبيل الله درجات و مقاماتی باشد در این درجه احدی به مقام آن بزرگوار نرسیده، چه این که کدام یک از معصومان از شهادتشان به مانند شهادت آن بزرگوار است، شهادت فی سبیل الله در تمام معصومان عالی هست ولی در آن بزرگوار بیشتر به فعلیت رسیده، از این جهت آن بزرگوار برتر خواهد بود، پس از این نظر حتی از مقام نبوت و مقام حضرت علی علیه السلام بالاتر می باشد شاهد بر آن گریه خود حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم پیش از وقوع آن است.
اصولا درجات انبیا و اولیا به خاطر صرف وجود کمالات فطری و معنوی نیست، بلکه حفظ و اظهار آن ملکات در عالم ماده، خود نقش مستقلی در رسیدن به درجات عالی دارد، برای توضیح مثالی می آوریم، کسی که قوه شجاعت و شهادت و ایثار دارد ولی موقعیت برای پیاده کردن آنها نیافته است با فرد دیگری که آن صفات را در خود ظهور داده، برابر و یکسان نیست و دومی ارزشی بالاتر از اولی دارد.