قسمت هفتم-توبه حر بن یزید ریاحی-
قال: فضرب الحرّ بن يزيد فرسه و جاز عسكر عمر بن سعد إلى عسكر الحسين عليه السّلام واضعا يده على رأسه و هو يقول: اللّهمّ إليك أنيب فتب علىّ، فقد أرعبت قلوب أوليائك و أولاد نبيّك. يابن رسول اللّه هل لى من توبة؟ قال: نعم تاب اللّه عليك. قال: يابن رسول اللّه، أتأذن لى فأقاتل عنك؟ فأذن له، فبرز و هو يقول: أضرب فى أعناقكم بالسّيف عن خير من حلّ بلاد الخيف فقتل منهم ثمانية عشر رجلا، ثمّ قتل، فأتاه الحسين عليه السّلام و دمه يشخب، فقال: بخ بخ يا حرّ، أنت حرّ كما سمّيت فى الدّنيا و الآخرة، ثمّ أنشأ الحسين عليه السّلام يقول: لنعم الحرّ حرّ بنى رياح و نعم الحرّ مختلف الرّماح و نعم الحرّ إذا نادى حسينا فجاد بنفسه عند الصّباح حرّ بن يزيد بر اسبش نهيب زد و رو به سپاه حسين عليه السّلام، از سپاه عمر سعد گذشت و درحالىكه دستش را بر سرش نهاده بود، مىگفت: پروردگارا به سوى تو برگشتم، توبۀ مرا بپذير كه در دل دوستانت و فرزندان پيامبرت، وحشت انداختم. يابن رسول اللّه! آيا مرا توبتى تواند بود؟ گفت: آرى، خدا تو را مىپذيرد. گفت: يابن رسول اللّه، آيا به من رخصت مىدهى كه در دفاع از تو بجنگم؟ حسين عليه السّلام او را رخصت داد و او به آوردگاه تاخت درحالىكه مىگفت: - با شمشيرم گردنتان را مىزنم، به جانبدارى از برترين كسى كه تا حال در شهرهاى عراق فرود آمده است. حرّ، هيجده مرد از آنها را كشت و خود نيز كشته شد هنوز خونش در جريان بود كه حسين عليه السّلام به او رسيد و گفت: بهبه! اى آزادمرد! تو به راستى، چنانكه ناميده شدهاى، در دو جهان آزادمردى. سپس حسين عليه السّلام رثايى در حق او سرود و گفت: - چه نيك آزادمردى است، آزادمرد قبيلۀ بنى رياح! آنگاه كه نيزهها از هر سو او را نشانه گرفته بودند، چه نيك از خود رسته و رهيده بود! - و چه عاقبت به خير بود اين آزادمرد آنگاه كه حسين را صدا كرد و پيش از همه در پگاهان از بند تن رهيد.
**شيخ صدوق، الأمالى-صفحه223-224