احکام مزارعه
مسئله 1253- کشاورزی یکی از کارهای بسیار پسندیده و مطلوب در نزد عقل و شرع است ، در روایات شریفه در تأكید به آن و کار کردن در زمینهای بایر بسیار تأکید شده مانند این روایت که فرمود : « الكيمياء الأكبر الزراعه » کیمیای بزرگ همانا کشاورزی است .
مسئله 1254- مزارعه آن است که مالک با زارع به این قسم معامله کند که زمین را در اختیار او بگذارد تا زراعت کند و مقداری از حاصل آن را به مالک بدهد و چنانچه چیزی علاوه بر حاصل به عنوان شرط ضمن عقد ضمیمه کند اشکال ندارد .
مسئله 1255- عقد مزارعه و کشاورزی لازم است یعنی بافسخ یکی از دو طرف قرارداد عقد باطل نمی شود .
مسئله 1256- مزارعه چند شرط دارد : اول آنکه صاحب زمین به زارع بگوید زمین را به تو واگذار کردم و زارع هم بگوید قبول کردم ، یا بدون اینکه حرفی بزنند مالک ، زمین را واگذار کند و زارع قبول کند ، ولی در این صورت تا زارع مشغول کار نشده است مالک و زارع می تواند معامله را به هم بزند ؛ دوم- صاحب زمین و زارع هر دو مکلف و عاقل باشند و با قصد و اختیار خود مزارعه را انجام دهند و سفیه نباشند یعنی مال خود را در کارهای بیهوده صرف نکنند ؛ سوم- مالک و زارع از تمام حاصل زمین سهم ببرند ، پس اگر مثلا شرط کنند که آنچه اول یا آخر میرسد مال یکی از آنان باشد مزارعه باطل است ؛ چهارم - سهم هر کدام نصف یا ثلث حاصل و مانند اینها باشد ، پس اگر مالک بگوید در این زمین زراعت کن و هر چه می خواهی به من بده صحیح نیست ؛ پنجم- مدتی را که باید زمین در اختیار زارع باشد معین کند هر چند تعیین به نحو معمول در روستاها میان خودشان باشد ، مانند تخمه افشان صد من یا دویست من ، و باید مدت به قدری باشد که در آن مدت به دست آمدن حاصل ممکن باشد ؛ ششم- زمین قابل زراعت باشد و اگر زراعت در آن ممکن نباشد اما اگر بتوانند کاری کنند که زراعت ممکن شود مزارعه صحیح است ؛ هفتم- اگر منظور هر کدام آنان زراعت مخصوصی است ، چیزی را که زارع باید بکارد معین کنند ولی اگر زراعت معینی را در نظر ندارند ، یا زراعتی را که کسی که چند هر دو در نظر دارند معلوم است ، لازم نیست آن را معین کنند ؛ هشتم - مالک ، زمین را معین کند پس قطعه زمین دارد که با هم تفاوت دارند ، اگر به زارع بگوید در یکی از زمینها زراعت کن و آن را معین نکند مزارعه باطل است ؛ نهم- خرجی را که هر کدام باید بکنند معلوم باشد ، لازم نیست آن را معین کنند .
مسئله 1257- اگر مدت مزارعه تمام شود و حاصلی به دست نیاید ، چنانچه مالک راضی شود که با اجاره یا بدون اجاره زراعت در زمین او بماند و زارع هم راضی باشد مانعی ندارد و اگر مالک راضی نشود ، می تواند زارع را وادار کند که زراعت را بچیند و اگر برای چیدن زراعت ضرری به زارع برسد لازم نیست عوض آن را بدهد ، مگر آنکه زارع هیچ کوتاهی نکرده باشد و زراعت به جهت دیگری عمل نیامده باشد که در این صورت وادار کردن زارع به چیدن زراعت اشکال دارد ، ولی زارع اگر چه راضی شود که به مالک چیزی بدهد نمی تواند مالک را مجبور کند که زراعت در زمین بماند .
مسئله 1258- اگر به واسطه پیش آمدی زراعت در زمین ممکن نباشد ، مثلا آب از زمین قطع شود ، مزارعه به هم می خورد و اگر زارع بدون عذر زراعت نکند ، چنانچه زمین در تصرف او بوده و مالک در أن تصرفی نداشته است باید اجره المثل آن مدت را به مقدار معمول به مالک بدهد .